می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم
دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود
کمی نزدیکتر بیا
می خواهم با تو بودن را حس کنم
برچسبها:
رفتـــــه ای و مــن هـــر روز
بـــه مـــوریــــانــه هـــا یـــی فکــر می کنــم
کـــه آهستـــه و آرام
گــــوشه هـــای خیـــال ام را مِـــی جـــو نـــد
تـــا بـــی خیــــال نشـــده ام
بـــرگــــــرد
برچسبها:
باران که می آید حضور مبهم یک هیچ مرا فرا میگیرد
تپش های قلبم به شماره می افتد
دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد
دلم سخت می گیرد
برچسبها:
اسم های مجازی
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیز های مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهــــایی مـــن
برچسبها:
گاهی نباید ناز کشید
آه کشید
نباید انتظار کشید
نباید درد کشید
نباید فریاد کشید
تنها باید دست کشید و رفت
برچسبها:
هیچ وقت
بـــی خداحــــــــاظ
کســــی را تـــــــــرک نــکن
نمـــی دانی چه درد بــــدی است
پیر شدن در خــــم کوچـــــه های انتظــــــــــار
برچسبها:
از تنهایی گریزی نیست
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند
نمی خواهم کسی شال گردن اضافی اش را
دور گردن ادم برفی احساسم بیاندازد
برچسبها:
زندگی بی "تو"
.
چه فرقی میکند با مرگ...
وقتی نیستی
هیچ چیز نیست
.
.
.
هیچ چیز
برچسبها:
عشــق یعنــی...
وقتــی ناراحتـــم...
وقتــی بغض کردم...
بغــلم کنــی و بگــی...
ببیــنم چشمــاتو....
منــو نگــاه کن...
اگه گریــه کنــی ...
قهر میکنــم میرمــا
برچسبها:
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .
برچسبها:
پسر به دختر گفت اگه یه روز به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.
تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد. حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت. از پسر خبری نبود. دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و بخاطر من خودتو فدا کنی. ولی این بود اون حرفات. حتی برای دیدنم هم نیومدی.. شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید..
چشمانش را باز کرد.دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید.در ضمن این نامه برای شماست
دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمی ذاری کهقلبمو بهت بدم. پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم.امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه . (عاشقتم تا بی نهایت)
دختر نمیتوانست باور کند. اون این کارو کرده بود. اون قلبشو به دختر داده بود.آرام اسم پسرا را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد و به خودش گفت چرا هیچ وقت حرفاشو باور نکردم.
برچسبها: